مقدمه:

استاد قرائتی در میان مبلغان معاصر از جمله چهره های موفقی است که توانسته است با ابتکار و تجربه های منحصر به فرد در شیوه دعوت، در طول بیش از سه دهه تلاش خستگی ناپذیر، مبانی روشنگرانه اسلام ناب محمدی(ص) را با محوریت قرآن کریم به مخاطبان عرضه نماید.
 
در این مطلب می خواهیم تصویر قرآن ازسیمای دوزخیان وصحنه‌هایی را که خدا در قرآن از دوزخیان  بیان کرده را این بار از منظر استاد قرآن، مفسر قرآن، صاحب تفسیر نور، حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا قرائتی بیان کنیم.
 
شیوه ی تدریسی جذاب و بیان ساده و قابل فهم او در درس هایی از قرآن انسان را تشویق می کند که بیشتر بتواند کلام خدا را با مثال های گویا و شیوای این هنرمند دینی در زندگی عملی کند.
 
ایشان می فرمایند ایجاد فضای شاد، باعث می شود مخاطب سرحال، با انگیزه و همراه بحث بماند و خداوند هم می فرماید: «وَاَنَهُ هُوَ اَضْحَکَ وَاَبْکَی»(1).
 
 و اوست که می خنداند و می گریاند. خنده مثل تکان دادن گونی است که جا باز می کند. با خنده مخاطب شما احساس خستگی نمی کنید.
 

تصویر قرآن از سیمای دوزخیان

یک آیه در قرآن داریم، می‌فرماید که: «جَزاءً وِفاقاً» (2)، یعنی اگر یک آیاتی می‌گوید وضع جهنّم این‌طور است، نگو زیاد شد، کم شد، این طبق همان است.
 
مثالی که در این زمینه می‌گویند ما یک غیبت می‌کنیم، شما می‌گویید کسی که غیبت بکند، تمام عبادت‌هایش هدر می‌رود و اگر عبادتی ندارد که هدر برود، گناهان آن کسی که غیبتش شده، گناهان غیبت شده را می‌اندازند روی غیبت کننده.
 
 در ذهن می‌آید که حالا ما یک غلطی کردیم، یک غیبت فلانی را کردیم، آن وقت همه‌ی عبادت‌هایمان نابود بشود به خاطر یک دقیقه غیبت؟! این برای انسان تعجّب‌آور می‌شود.
 

1- جزای الهی متناسب با جرم و گناه

جوابش این است که قرآن می‌گوید: «جَزاءً وِفاقاً»، این جرم و جریمه با هم تناسب دارد. این آقایی که آبرویش را ریختی، چند سالش بود؟ فرض کنید که چهل سالش بود، بیست سالش بود، هر چی، بیست سال زحمت کشیده تا این آبرو را خدا به او داده، خیلی کارها را باید انجام بده انجام داده، خیلی کارها را نباید انجام بده، انجام نداده، تقوا داشته.
 شما چهل سال آبروی او را با یک کلمه‌ای که فلانی، فلان عیب را دارد، شما آبروی چهل ساله‌ی او را در یک دقیقه می‌ریزی، خب خدا هم با همین یک دقیقه غیبت، عبادت چهل ساله‌ی شما را از بین می‌برد، پس «جَزاءً وِفاقا»ً.
 

2- حساب و کتاب بهشتی‌ها

اگر گفتند بهشت چه نعمت‌هایی دارد، اگر تعجّب کردید، باز قرآن می‌گوید: «عَطاءً حِساباً»، ما عطا و هدیه‌ای که به بهشتی‌ها می‌دهیم، حساب و کتاب دارد. این دو تا آیه همیشه یادمان باشد، چون گاهی وقت‌ها انسان به یک آیاتی می‌رسد، خیلی وحشت‌آور هست که می‌گویم این، اینه؟! جرم من اینه؟!.
 
 بنده از شرق نشستم، غیبت یک نفر را می‌کنم که در غرب است، یا در غرب نشستم، غیبت کسی را می‌کنم که در شرق است. بعد می‌گویند: «قیامت زبان انسان مجرم دراز می‌شود، مثل یک طناب روی زمین می‌افتد، افراد رویش پا می‌گذارند.»
 
 خب این زبان دراز که زیر پا، لگد له می‌شود، آدم می‌گوید زیاد هست؟! می‌گوید نه، زیاد نیست، تو هم زبانت از شرق دراز شد، غربی را گزیدی. این زبان ما از مار بدتر است. مار اگر کسی بغلش بیاید می‌گزدش، ما از اینجا، صد کیلومتری، هزار کیلومتری، دو هزار کیلومتری را می‌گزیم.
 

3- عطای خداوند و جزای خداوند با حساب است

وضع صحنه‌هایی از قیامت را برای مجرمین. شما نگاه کنید، وقتی انسان می‌شنود که ظلم می‌شود به مسلمان‌های فلسطین و لبنان و هر جا، غزّه و … می‌خواهند شیر به بچّه شیرخواره‌ها بدهند، جلوی حمل شیر و نان و آرد را می‌گیرند، یک کامیون که غذا می‌آورد، جمع می‌شوند که خرما و نانی بگیرند، .
 
جمعیتی که آمدند برای یک دانه خرما، پای ماشین، بمباران می‌شوند! مثلاً جزای این چیه؟! جزای این چیه؟! حرف اوّل من در این جلسه این شد: اگر آیاتی را دیدید که خیلی سخت است، بدان خدا عادل است، نیاز به ظلم ندارد، عطای خدا حساب و کتاب دارد .
 
«عَطاءً حِساباً»، جزایش هم طبق وفق گناهی که کردی. حالا این توافق را خود قرآن هم گفته، می‌گوید که روز قیامت افرادی «أَعْمى»، نابینا هستند، اعتراض می‌کنند که خدایا ما در دنیا چشم داشتیم، چرا در قیامت نابینا شدیم؟!.
 
 «لِمَ حَشَرْتَنی‏»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى»  (3)، خدایا چرا من را نابینا محشور کردی در قیامت؟ می‌گوید برای این‌که «کَذلِکَ»، این «کَذلِکَ» یعنی این عملکرد خودت است، آیات قرآن را ندیدی، اینجا هم چشمت نمی‌بیند (4)، این همه معجزه، این همه کمال، این همه توصیه، هیچ نشنیدی. کسی که جزا را ندید، آنجا هم نابینا می‌شود.
 
« لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» (5)، دل داشتی، امّا تدبّر نداشتی. «أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها» (6)، در قرآن چشم داشتی، امّا حق را ندیدی. یعنی واقعاً کسی هست که بمباران یک منطقه‌ای را، کوچک و بزرگ و زن و مرد را ببیند، بعد بگوید تنبیهش کنید. تنبهش دست شما باشد، چه با او می‌کنید؟
 

4- در اسلام بن بست نیست

عفو خدا زیاد است، اگر یک کسی واقعاً از خدا عذرخواهی کند، خدا او را می‌بخشد، امّا تو یک عذرخواهی هم نکردی. «وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا» (7.)، یک گناهی هم کردی، آدم عذرخواهی می‌کند.
 
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (8)، خلاف کردی، یک عبادتی انجام بده، حسنه آن را از بین می‌برد. هم گناه می‌تواند خوبی را از بین ببرد، هم خوبی می‌تواند گناه را از بین ببرد، این‌ها روی هم اثر می‌گذارند، هر دویش هم در قرآن آمده، «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» (9)، کفّاره که می‌گویند، روزه خوردی کفّاره بده، یعنی … ممکن است کسی، یک خلافی بکند، خب راه که بسته نیست، یأس نیست، در اسلام بن‌بست نیست، .
 
سخت‌ترین و بدترین گناهان را هم اگر کسی بکند، راه توبه برایش باز است، این‌طور نیست که بگوییم که این‌ها دیگر هیچ راهی ندارند برای برگشت، منتها صادقانه انسان برگردد، عذرخواهی کند. روز قیامت افرادی «أعمی»، نابینا هستند، می‌گوید: «خدایا چرا من نابینا هستم، من در دنیا چشم داشتم؟!»، .
 
می‌گوید: چشم داشتی، امّا حق را ندیدی، گوش داشتی، حق را نشنیدی، فقیرها را دیدی، ولی هیچ روی خود نیاوردی. «کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى» (10)، تو در دنیا ما را فراموش کردی، ما هم در قیامت فراموش می‌کنیم.
 

5-اعضا و جوارخ مجرمان در قیامت

1.مغز مجرمان

برای هر عضوی، یک شرایطی هست، مغز انسان. قرآن راجع به مغز انسان می‌گوید: «تَرَى النَّاسَ»، هر چی عربی می‌خوانم قرآن است، «تَرَى النَّاسَ سُکارى»، پیغمبر، مردم را می‌بینی که این‌ها قیامت مست‌اند،.
 
 «وَ ما هُمْ بِسُکارى‏» ، شراب نخوردند، این‌ها مست نیستند، عذاب خدا عقل را از کلّه‌ی این‌ها برده. مغز گیجِ گیج است، در دنیا گیج بودی، نفهمیدی حق کدام است، باطل کدام است؟!
 
گاهی وقت‌ها التماس می‌کنند، می‌گویند ما را نجات بده، می‌گویند که: «چند سال در دنیا عمر کردی؟، مگر این نبود که چهل سال، پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال عمر کردی؟
 
 یک دو دقیقه نشد فکر کنی به خودت، کجا هستی؟ کجا می‌روی؟ کجا بودی؟ وظیفه‌ات چیه؟ به وظیفه‌ات عمل کردی، یا نه؟» مغز گیج است، این وضع مغز است، «تَرَى النَّاسَ سُکارى‏ وَ ما هُمْ بِسُکارى»‏ (11)
 

2.پیشانی مجرمان

از مغز بیاییم پایین، پیشانی. پیشانی هم مهر می‌خورد، آیه‌ی پیشانی این است، به پیشانی «جبهه» می‌گویند، «تُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ»: مهر می‌زنند به پیشانی؛ «وَ جُنُوبُهُمْ» ، «جُنوب»، «جَنب»، «جَنب» یعنی پهلو، خانه‌اش جنب فلانی است، یعنی پهلو.
 
 فلزّی داغ می‌شود می‌زنند به پیشانی و می‌زنند به پهلو. با فلز می‌سوزانند؟ بله، برای این‌که با همین طلا و نقره‌ها افراد را سوزاندی، اختلاس‌های کلانی که کردی، می‌دانی چند میلیون آدم گرسنه گذاشتی، تو برداشتی اختلاس کردی؟
 
 پیشانی‌تان و پهلویتان را داغ می‌گذارند، می‌گویند: «هذا ما کَنَزْتُمْ» (12)، این همان گنج است، این فلزهای خودت است، این طلا و نقره‌های خودت است. یعنی با همان طلا و نقره‌ی خودمان، خودمان عذاب می‌شویم. این مال پیشانی.مغز گیج، پیشانی مهر خورده.
 

3.چشم مجرمان

بیاییم پایین، چشم، چشم. «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ» (13)، قرآن می‌گوید چشم‌ها خشوع‌اند، چشم‌ها پایین افتادند، «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ». نابینا، در صحنه‌ای بیناست، در صحنه‌ای نابیناست. چشم، یک موقفی در قیامت است به نام «موقف البُکاء»، یعنی جایی که همه فقط گریه می‌کنند،
 

4. صورت مجرمان

بیاییم پایین، صورت. قرآن می‌فرماید که: «روز قیامت مجرمین صورتشان سیاه می‌شود» (14). تو با این امضا کشور را روسیاه کردی، تو با این شرکت کردنت، یا شرکت نکردنت.
 
جزای خدا عین عمل ما هست، «زاغُوا … أَزاغَ» (15)، کج شدی، کجت کردم؛ «تَنصُر یَنصُر»، نصرت کردی، کمک کردی، کمکت می‌کنم؛ «جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (16)، در راه خدا کار حسابی کردی، خدا هم راه‌های کار حسابی را روی تو باز می‌کند.
 
صبر کردی، می‌گویند این جزایی که به تو دادم، به خاطر آن صبری که در دنیا کردی، متلکت گفتند، به حجابت متلک گفتند، به لباست متلک گفتند، به عروسی‌ات متلک گفتند.
 
حتماً باید عروسی ما پر از گناه باشد؟ نمی‌شود عروسی باشد؟ چرا هستند، کم‌ند، خیلی کم‌اند، عروسی‌هایی که هیچ گناه در آن نمی‌شود. افراد می‌آیند، می‌نشینند، شام می‌خورند، میوه می‌خورند، شیرینی می‌خورند، می‌گویند، می‌خندند، ولی سر به سر کسی نمی‌گذارند، کسی را مسخره نمی‌کنند، تحقیر نمی‌کنند، ظلم نمی‌کنند.
 
عمده این است که، گناه هم ممکن است خیلی نباشد، آثارش خیلی باشد. سیگار، مگر چه قدر قدّش هست؟ چند سانت سیگار هست؟
ولی ممکن است دودش، چند ساعتی همه‌ی اتاق را می‌گیرد. چهار تا سیگار، در همه‌ی «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (17)، می‌گوید ما آثارش را هم می‌نویسیم، آن را هم حساب کنیم رویش. سر بچّه‌مان داد زدیم، بیخود داد زدیم.
 

5- غیبت فرزندان

 یک بچّه‌ای را آوردند دادند به حضرت، گفتند: «آقا اسم رویش بگذار، یا در گوشش اذان بگو، این را تبرّکش کن، به هر نحو.» پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بچّه را گرفت، این بچّه ادرار کرد، مادرش جیغ زد.
 
 تا جیغ زد، حضرت فرمود: «چرا جیغ زدی؟!»، گفت: «آخر دامن پیامبر نجس شد»، گفت: «پاک می‌شود، با آب می‌شوییم، حق نداری سر بچّه‌ات جیغ بزنی. این بچّه که خبر ندارد که، دست خودش نیست. بی‌اختیار بود، بچّه بود. »
 
بچّه‌ام هست، می‌خواهم فحشش بدهم، می‌خواهم بزنمش، می‌خواهم تهدیدش کنم، می‌خواهم تحقیرش کنم. به خصوص روبه‌روی مهمان، یک مهمان می‌آید، حالا مادر از دخترش می‌گوید: «این دختر من همچین کرد، همچین کرد، همچین کرد»،
 
 یا پدر می‌گوید: «پسر من همچین کرد، همچین کرد» شما حق داری غیبت پسرت را بکنی؟ می‌شود غیبت دختر را کرد؟ اولاد هم غیبت هست، «لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» (18)،.
 
 قرآن این‌طور می‌گوید، می‌گوید هیچ کس، غیبت هیچ کس را نکند. نمی‌گوید اگر عمّه بودی، شوهر عمّه بودی، خاله بودی، عمو بودی، دایی بودی، برادر بزرگ‌تر بودی، فوق‌لیسانس بودی مانعی ندارد.
 
 بالاترین درجات، اگر به درجات علمی، اجتماعی، سیاسی، بالاترین درجه، خلاف کردی بگو: «آقا من بد کردم. » وضع صورت، سیاه می‌شود.
 

6- صورت بهشتی ها

 به ما گفتند وضو که می‌گیری، یادی از روسیاهی قیامت بکن، همین‌طور که آب برای وضو می‌ریزی، بگو خدایا من را روسیاه قرار نده، آن روزی که یک عدّه روسفیدند. حالا بهشت را هم می‌گوییم، بهشتی‌ها را.
 
 قرآن می‌گوید یک عدّه صورتشان می‌درخشد، «مُسْفِرَهٌ» (19). «ضاحِکَهٌ» (20)، یک عدّه می‌خندند قیامت، شادند. «ضاحِکَهٌ»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «ضاحِکَهٌ»: می‌خندند؛ «مُسْتَبْشِرَهٌ» (21): به هم خبر خوش می‌دهند.
 
 حتّی شهدا را، قرآن می‌گوید شهدا به هم می‌گویند که دو، سه روز دیگر فلانی هم به ما ملحق می‌شود، دو، سه روز دیگر فلانی، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا» (22)، قرآن می‌گوید .
 
بهشتی‌ها به هم خبر خوش می‌دهند که بیست و دو روز دیگر فلانی هم به ما ملحق می‌شود، یک ماه دیگر، ده ساعت دیگر به ما ملحق می‌شود، «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا»، آن‌هایی که تا حالا نیامدند، بشارت می‌دهند به آمدنشان که کیه، چه ساعتی، چه روزی می‌آید.
پس هم خنده داریم، هم گریه، هم روسفیدی داریم، هم روسیاهی، هم گرفتار شدن داریم، هم ناله داریم، هم نعره.
 

7- لب و دهان مجرمان

در قیامت مواقف زیاد است، یک مواردی نعره می‌کشند، همه داد می‌زنند، گریه می‌کنند. یک مواردی هم زبانشان قفل می‌شود، هر چه بخواهند داد بزنند نمی‌شود.
 
ما در دنیا شده که گاهی وقت‌ها اسم بچّه‌مان را فراموش می‌کنیم. یکی از مراجع درجه یک می‌گفت: «خدا حافظه را از من گرفت، یک ربع یادم رفت اسم من چیه» همین‌طور که در اینجا یک بار یادت می‌آید، یک بار یادت می‌رود، آنجا گاهی زبان باز می‌شود، گاهی زبان بسته می‌شود.
 
 آیه‌اش را هم بخوانم: «نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ» (23)، «نَخْتِمُ»، «ختِمام»، یعنی مهر می‌زنیم، مهر می‌زنیم هر چه بخواهد داد بزند، نمی‌تواند داد بزند.
 
 اینجا یک بار در عمرت، عمری ازت گذشت، یک‌مرتبه، یک اذان نگفتی. خب این زبانی که اینجا مهر خورده، یک اذان در عمرش، یک اذان نگفته، اذان واجب نیست،
 
 امّا یک اذان بگوییم. نماز می‌خواهد بخواند به حدّاقل، تا می‌رسد مهر را می‌اندازد الله اکبر، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏». یک اذانی، یک اقامه‌ای. شما یک شیرینی می‌روی بخری، این شیرینی را در ظرف خاصّی می‌گذارند، قیافه‌ی خواستی به آن می‌دهند،.
 
 طرّاحی می‌کنند روی جعبه شیرینی، اصلاً گاهی وقت‌ها، به خصوص ایامی که سالروزِ تولّد می‌گیرند برای همدیگر، کیک درست می‌کنند، روی این عکس طرف را رویش می‌کشند. لب گاهی بسته می‌شود، گاهی باز می‌شود.
 

8- دندانهای مجرمان

دندان‌ها در چه حالت هست؟ دندان‌ها را قرآن می‌گوید که: «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ» (24)، گاز می‌گیرد. من این را گفتم، باز هم بگویم. گاهی آدم ناراحت که می‌شود، نوک انگشتش را گاز می‌گیرد، همچین می‌کند، این یعنی پشیمان شدم، بد کردم. گاهی نه، چهار تا انگشتش را گاز می‌گیرد،این یعنی خیلی دیگر فشار می‌آید.
 
گاهی وقت‌ها دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد، روی هم می‌گذارد، با هم گاز می‌گیرد. قرآن می‌گوید نوک انگشتت را گاز نمی‌گیری، ، یک انگشت نه، «یَعَضُّ الظَّالِمُ»: آن که ظلم کرده، «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ». «یَدِه»  نمی‌گوید، «یَدِه» یعنی دستش را، «یَدَیْه» یعنی دو تا دستش را؛ «یَعَضُّ»: گاز می‌گیرد.
 
 خب چرا همچین می‌کنی؟ می‌گوید: کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، این گفت، من را گولم زد، «یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏»، این‌ها به هم چسبیده هست هان، آن آیه‌ای که می‌گوید .
 
دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد، می‌گوید که، می‌گوید: «یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی»: ای کاش؛ «لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً» (25)، با فلانی کاش رفیق نمی‌شدم، او من را منحرف کرد.
 

9- شیطان و مجرمان

قیامت خیلی به هم فحش می‌دهند. این‌قدر به شیطان لعنت می‌کنند که آخرش شیطان به زبان درمی‌آید، می‌گوید: «‏لا تَلُومُونی» ، من را ملامت مکن، به من فحش نده؛ «لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» (26)، بزن توی سر خودت، من که مجبورت نکردم،.
 
 من کیش کیشت کردم، وسوسه‌ات کردم، خب نباید بیایی، من خیلی آدم‌ها را وسوسه می‌کنم، گوش نمی‌دهند، تو وسوسه‌ی من را پذیرفتی. قرآن بخوانم، قرآن می‌گوید راه منحرف را می‌گرفتند، راه افراد صالح را رد می‌کردند (27)، در مقابل خوب‌ها جبهه می‌گرفتند، «وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً»، راه انحرافی را می‌پذیرفتند. بدی‌ها را توسعه می‌دادند.
 

10. دوست بد و مجرمان

ای کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، او یک فیلم نشانم داد، یک مهمانی کرد، جای بدی برد، حرف بدی زد، تا بدی هست، بدی را می‌گیرند، در بوق می‌کنند، به همدیگر با موبایل‌ها، عیب این را پخش می‌کنند، امّا اگر یک خوبی کرد، خوبی‌اش را پخش نمی‌کنند.
 
در عوام هست، در خواص هم متأسّفانه پیدا می‌شود. این مال لب، لب مهر می‌خورد، دندان گاز می‌گیرد. چی چی رو گاز می‌گیرد؟ دو تا دست‌هایش را، نه دو تا انگشتش را، نوک انگشت نه، یک انگشت هم نه. نوک انگشت این است، کلّ انگشت نه، نه نوک، نه …، دو تا دست را روی هم می‌گذارد، با هم گاز می‌گیرد، کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم.
 
 من که با زبانم با هر کس و ناکسی حرف زدم، دو دقیقه هم نماز می‌خواندم؟ این نماز چه‌قدر طول داشت؟ مگر به خاطر نماز می‌رویم جهنّم؟

چهار دلیل جهنم رفتن مجرمان
 جهنّم رفتن چهار تا دلیل دارد، یکی‌اش نماز است، آیه‌اش بخوانم. روز قیامت اهل بهشت از اهل جهنّم می‌پرسند که «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ» (28): چه‌طور شما دوزخی شدید؟ میگویند به چهار دلیل:
 
1- « قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (29)، ما اهل نماز نبودیم. دو ساعت، دو ساعت با هر کس و ناکسی حرف زدیم، پنج دقیقه با خدا حرف نزدیم، خب پس ترک نماز.
 
2-  گرسنه‌ها، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (30)، فقرا دور ما بودند، بی‌خبر بودیم از فقرا، هر چی گفتند سفره کم‌رنگ شده، مردم ندارند، بی‌خیال بی‌خیال بودیم، «لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ».
 
3- «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (31)، هر جا گعده بود، ما هم حاضر بودیم، چرت و پرت و دروغ و راست و زنده باد، مرده باد، زنده باد بیخود، مرده باد بیخود، در هر موجی سوار موج می‌شدیم.
 
4- « وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (32)، یاد قیامت هم نبودیم، قیامت را قبول نداشتیم، تکذیب می‌کردیم
 
دلسوزی برای تربیت دینی فرزندان
بهشتی‌ها هم از می‌پرسند که چه طور شد شما بهشتی شدید؟ می‌گویند: ما به فکر بچّه‌هایمان بودیم، «إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی‏ أَهْلِنا مُشْفِقینَ» (33).
 
«مُشفِق» یعنی ما نگران بچّه‌هایمان بودیم، من لذّت می‌برم از بعضی از زن و شوهرهای جوان، به آدم می‌رسند، می‌گویند: «حاج آقا، دعا کن این بچّه‌ی من عاقبت بخیر بشود»،.
 
 این بچّه‌اش تازه راه افتاده هست هان، به فکر شصت سال دیگرش هست، «مُشْفِقینَ»، دلمان به حال بچّه‌ها می‌سوخت، به فکر بچّه‌ها بودیم. به لباسش رسیدیم، به دینش نرسیدیم، به خانه‌اش رسیدیم، به ازدواجش نرسیدیم، به جهازیه‌اش رسیدیم، به شرایط دیگرش نرسیدیم، «کُنَّا قَبْلُ فی‏ أَهْلِنا مُشْفِقینَ»
 
امام سجّاد علیه السلام می‌گوید: «خدایا یادم بده کجا پول خرج کنم.» بعضی‌ها پول پیدا کردن را بلد نیستند، بعضی‌ها پول بلدند پیدا کنند، امّا باز نمی‌دانند چه جور خرج کند.
 
امام سجّاد علیه السلام می‌گوید: «آقا، عقلم بده، هدایتم کن که چه جور پولم خرج کنم، کجا خرج کنم.» (34) من که گوشواره برای دخترم می‌خرم، بگویم:
 
«نمازت را بخوان، من گوشواره بخرم»، من که پارک بردمش، سینما بردمش، استخر بردمش، تفریح بردمش، در باغ بردمش، برف بازی بردمش خب، یک بار هم می‌بردمش مسجد. رمز بهشت رفتن، به فکر بچّه‌ها بودن است. رمز جهنّم رفتن نماز، گرسنگان تاریخ و دنبال موج‌های حق و ناحق رفتن، این‌هاست.
 

10- (بینی مجرمان) تحقیر مجرمان

قرآن می‌گوید: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (35). «خُرطوم» مال فیل است، می‌خواهد بگوید بینی هم نمی‌گوید، «أنْف» نمی‌گوید، اسم خرطوم گذاشته، یعنی تحقیر می‌خواهد بکند، شما این‌قدر بد هستید که اسم آدم رویتان نمی‌گذارم، اسم خرطوم.
 
 مثلاً وقتی می‌گوییم: «فلانی شاخ می‌زند»، یعنی چه؟ یعنی این آدم نیست، حیوان است، حیوان هم شاخ دارد، شاخ می‌زند. روز قیامت آن دماغ‌هایی داریم که باد دماغ دارد، هر چی‌اش می‌گویی، می‌گوید: «نخیر».
 
یک کلمه در قرآن داریم، می‌گوید: «ثانِیَ عِطْفِهِ» (حج/ 9)، آیه‌ی قرآن است. «ثانِیَ» یعنی دوّم؛ «عِطْف» هم یعنی کتف، یعنی هر چی‌اش بگویی، شما نگاه به کتف‌های من بکنید، «نخیر»، هر چی‌اش بگویید، به جایی که بگوید چشم، می‌گوید نه، لج می‌کند، «ثانِیَ عِطْفِهِ»
قرآن می‌گوید: «ثانِیَ عِطْفِهِ»، یعنی هر چی‌اش بگویی، کتفش را بالا می‌اندازد. «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (36)
 

11- گردن مجرمان

قرآن می‌گوید: «إِذِ الْأَغْلالُ فی‏ أَعْناقِهِمْ» (37)، غل‌هایی به گردن این دوزخیان هست. شما اینجا، در دنیا چفت و بست کردید، راه‌ها را بستید، آنجا راهتان را می‌بندند، این عوض آن. «إِذِ الْأَغْلالُ فی‏ أَعْناقِهِمْ»،  غل و زنجیر به گردنشان هست.
 

12. دست مجرمان

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ» (38.). قرآن می‌فرماید: مؤمنین نامه‌ی عملشان را به دست راست می‌دهند. مؤمنین که به دست راست می‌دهند، بلند می‌گیرد دست را، می‌گوید:
 
 «هاؤُمُ»: عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «هاؤُمُ»: بیایید ببینید؛ «اقْرَؤُا»: قرائت کنید، بخوانید؛ «کِتابِیَهْ»: (39): بخوانید، «کِتابِیَهْ»، کتاب من، نامه‌ی من را بخوانید، من برنده شدم، کنکور قبول شدم، فوق لیسانس و دکتری ثبت‌نام شدم، در مسابقات المپیاد شدم.
 
 چه‌طور اینجا کسی مدرکش را قاب می‌کند، به همه نشان می‌دهد، حتّی در قراردادها می‌آیند مسئولینی که قرارداد امضا می‌کنند، این قرارداد را نشان می‌‌دهند. روز قیامت، مؤمنین، نامه‌ی عملشان را به دست راست می‌دهند،. «هاؤُمُ»: بدوید بیایید؛ «اقْرَؤُا»: قرائت کنید؛ «کِتابِیَهْ»: نامه‌ی من را بخوانید.
 
گمان به قیامت، مانع از ارتکاب گناه
«هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ. إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ» (40)، من در دنیا به فکر قیامت بودم که این درآمد هست، امّا به چه قیمتی. سود بردی، با قیمت ربا، کم‌فروشی، اختلاس، دزدی، کلاهبرداری، من آنجا گفتم این درآمد حرام را نمی‌خواهم.
 
«إِنِّی ظَنَنْتُ»، نمی‌گوید حتّی یقین داشتم، می‌گوید حتّی اگر شما گمان هم داری که قیامت هست باید حواس جمع باشد.
 
 شما اگر یقین نداری، و الله، بالله در این کوچه چاه هست، لازم نیست یقین داشته باشی، احتمال می‌دهی چاه باشد، باز هم احتیاط می‌کنی، از این کوچه نمی‌روی، از این خیابان نمی‌روی. می‌گوید: «ظَنَنْتُ»، من گمان داشتم قیامت را.
 
اگر یقین داشتی چه چی؟ در قیامت بعضی‌ها شک دارند، «إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ» (41)، قرآن می‌گوید بعضی‌ها در قیامت شک دارند.
 
 که می‌گوید شکّت را برطرف کن، همان خدایی که اینجا را درست کرد، آنجا را هم درست کرد. «إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»، من می‌دانستم با حسابم ملاقات خواهم کرد، خواهند گفت پرونده.
 
چطور شریک جرم می شویم؟
بعد هم می‌گویند خودت بخوان، «اقْرَأْ کِتابَکَ»: نامه‌ات را بخوان، «اقْرَأْ کِتابَکَ، کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (42): خودت قاضی باش، خودت بگو چه کنیم با این جرمی که کردی؟
 
 چند تا دل را سوزاندی، چند تا آدم را مسخره کردی، چه‌قدر آبرو ریختی، چه‌قدر جنایت کردی، چه‌قدر کمک ظالم کردی، چه‌قدر خودت ظالم بودی، چه‌قدر راضی به ظلم دیگران بودی، چه‌قدر تشویق کردی ظالم را، این‌ها همه حساب و کتاب دارد.
 
 در یک گناه چند نفر شریکند: یک، آن کسی که عامل گناه است، آن کسی که گنهکار هست، خودش مباشر است. بعضی‌ها مباشر نیستند، کمک‌کارند. بعضی‌ها نه گناه می‌کند، نه کمک گناه می‌کند، ولی وقتی می‌شنود راضی است، می‌گوید خب الحمدلله. حدیث داریم: «کسی که جنایت کند و کسی که کمک جنایت کند و کسی که بشنود راضی باشد، سه تا در جرم شریکند» (43)
 
ما نباید شریک جُرم باشیم، ممکن است شما گناه نکنی، امّا سیاهی لشکر که بودی که، و لذا داریم که اگر در یک جایی شراب می‌خورند، سفره‌ای هست که در آن شراب هست، شما حق نداری در آن شرکت کنی، ولو بگویی:
 
 «آقا من می‌نشینم، ولی شراب نمی‌خورم»، می‌گویم: «ولو نشستی، نخوردی، سر سفره‌ای بودی که شراب بود، شما نباید بنشینی
 
مقام معظّم رهبری زمانی که رئیس جمهور بود، یک سفری به چند تا کشور داشتند، یکی از کشورهای آفریقایی. جمعی نفر هم همراه بودند، بنده هم جزء هیئت همراه بود.
 
در یکی از این کشورها، رئیس جمهور ما را دعوت کردند، رئیس جمهورشان، رئیس جمهور ما را دعوت کرد، مقام معظّم رهبری بود آن زمان.
 
 بعد گفتند: «آقا، آنجا شراب هست هان»، گفت: «نه، جلسه را تعطیل کنید»، گفتند: «آقا ما»، گفت: «نه، اصلاً سفره‌ای که شراب آمد، ما دیگر، اصلاً کلّ مهمانی لغو شد، کلّ مهمانی لغو شد. »
 
کارنامه مجرمین به دست چپ
ما قیامت را علم داریم، یقین نداریم. دو تا آیه در قرآن هست راجع به قیامت، یکی می‌گوید: «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (44)، «لا یُؤْمِنُ» یعنی ایمان به قیامت ندارد، می‌گوید قیامت نیست، «لا یُؤْمِنُ». بعضی‌ها نه، مثل ما مسلمان‌ها، ما ایمان به قیامت داریم، منتها «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (45). «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (46)، یک آیه هست،
 
یک آیه‌ی دیگر. یعنی بعضی قیامت را قبول ندارند، بعضی قبول دارند، فراموش می‌کنند. «کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏» (47)، کیفر فراموشی، فراموشی است، آنجا می‌گویند تو فراموش شده‌ای.
 
امّا مجرمین، مجرمین نامه‌ی عملشان را دست چپ می‌دهند. تا نامه را می‌بینند دست چپ است، دیگر سوختند و باختند و هیچ کاری نمی‌شود کرد. می‌گوید:
 
: «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ» (48)، کاش نامه‌ام را نداده بودند، تا نداده بودند، یک امیدی داشتم، حالا که نامه را دادند، دیگر ناامید شدم، «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ». «وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ» (49)، کاش نمی‌دانستم حساب و کتابم چیه.
 
 «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» (50)، من حکومت و سلطنت و قدرت داشتم، ولی از قدرتم استفاده نکردم به نفع حق، «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ». «ما أَغْنى‏ عَنِّی مالِیَهْ»)،(51) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، ثروتم به دردم نخورد، حکومت و قدرت و پستم به دردم نخورد، کاش خبر نمی‌داشتم.
 
 «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ» (52)، کاش همین جا تمام می‌شد می‌رفت، «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ» یعنی همین جا تمامش کنید برود، دیگر هر چی هست، گردنم را بزنید برود. می‌گوید نه، گناه شما ممتد بود، کیفر شما هم ممتد است. گناه مختصر …، مهم است این‌ها.
 

12- قلب مجرمان

بعد از دست، وارد قلب می‌شویم. قلب مجرم قیامت چه خبر هست؟ قرآن می‌گوید: «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ» (53)، دل‌هایشان می‌لرزد، ضربان قلب بالا می‌رود، «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ» یک جا می‌گوید دلشان می‌لرزد، یک جا می‌گوید دیگر دلی نمی‌ماند، «أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ»، «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ»
 

13- معده مجرمان

از قلب هم برویم سراغ معده. راجع به معده قرآن می‌گوید: «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (54)، یعنی قیامت مجرمین، نگویید این‌ها زیاد هست هان، بچّه‌های یتیم در غزّه آمدند پای ماشین، یک کمکی از نان و آرد بگیرند، آن جمعیتی که دور ماشین کمک بگیرند، بمباران می‌شوند. خدا با این چه بکند؟ خدا با این چه کند؟
 
 جگر و روده و کلیه و این‌ها می‌گوید: «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»، عذابی، چیزی به این‌ها خورانده می‌شود که دل و اندرون‌شان مثل اسید هست، اسید جوشان. قرآن می‌گوید: «ماءً حَمیماً» (55)،
 
«حَمیم»، «حمّام»، «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی آب داغ، یعنی نوشابه‌شان آب داغ است، از چِرک و خون مجرمین است. «أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ»، «قَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ».
 

14- پوست بدن مجرمان

پوست بدن را هم قرآن می‌گوید که حرف می‌زند. می‌گوید که: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (، «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ)، انسان مجرم روز قیامت به پوستش می‌گوید که: «چرا حرف می‌زنی؟»، می‌گوید:
 
 «خدا من را به زبان درآورد»، همین‌طور که در دنیا این گوشت زبان حرف می‌زند، در قیامت این گوشت حرف می‌زند، قدرت خدا.
 
 «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ» (56) یعنی خدا من را به زبان درآورد، پوست هم شهادت می‌دهد علیه ما، می‌گوید به سر تو چی زدن، با همین دست دزدی کردم، با همین انگشت مهر زدم که فلانی وکیل، وزیر، وصی، هر چیزی بشود، یعنی با انگشت من این پست را گرفته، همین انگشتی که اینجا مهر می‌زند، قیامت هم باید جواب بدهد، به کی رأی دادی؟ به چه دلیل رأی دادی؟
 
چرا رأی دادی؟ همشهری‌ات بود؟ هم‌دانشگاهی‌ات بود؟ اگر واقعاً روی شناختی که داری، روی شناخت هست، خوشا به حالت، اگر نه، روی رفاقت و همشهری و هم‌زبانی و هم‌لباسی و …
 
 اگر خدا نبود، تخصّص نبود، تدیّن نبود، پارتی‌بازی و رفاقت بود، به من وام داده بود، می‌خواستم به او وام بدهم، به من قول داده بود، می‌خواستم به او رأی بدهم که یک پستی بعداً به ما بدهد.
 
 خیلی مهم است، یعنی نیّت ما مثل کلید است، کلید را از این طرف بچرخانی قفل می‌شود، از آن طرف باز می‌شود. رأی، رأی است، منتها برای چی؟ برای کی؟
 
دو نفر آمدند خدمت امام رضا علیه السلام، گفتند: «دو تا برادریم، از فلان منطقه آمدیم زیارت شما، نماز ما چه‌طور است؟»، امام رضا علیه السلام فرمود: «تو شکسته بخوان، تو درست»، گفتند:
 
 «آقا، هر دو برادریم، از یک خانه، از یک محلّه آمدیم. او نمازش چهار رکعتی است، من دو رکعتی است؟!»، فرمود: «بله، این آمده ملاقات هارون الرشید، هارون الرشید طاغوت است، کسی که به قصد طاغوت مسافرت کند، سفرش حرام است، سفر حرام نماز شکسته نیست، چهار رکعتی است.» امام رضا علیه السلام فرمود:
 
 «تو نمازت را چهار رکعتی بخوان، چون به قصد ملاقات هارون الرشید آمدی، امّا تو نمازت را درست بخوان، تو نماز را چهار رکعتی بخوان، تو نمازت را شکسته بخوان، چون به قصد زیارت من آمدی.»
 
 دو تا برادر، از یک خانه و محلّه و منطقه و شهر و روستا پهلوی امام رضا علیه السلام می‌آیند، امام رضا علیه السلام به یکی می‌گوید تو حلال، چون نیّت‌هایتان فرق می‌کند، نیّت‌ها فرق می‌کند.
 
پوست انسان شهادت می‌دهد با این دست کمک کردی به مظلوم، با این دست کسی را خوشحال کردی، یا با این دست دلی را رنجاندی. این هم مال پوست دست.
 

15- پای مجرمان

وضع پا چه جور می‌شود؟ قرآن می‌گوید: «مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ» (57)، پایشان در غل و زنجیر گیر است.
   

16- کمر مجرمان

کمرشان در چه حال است؟ قرآن راجع به کمرشان می‌گوید که: «یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31)، وزر و وبال و جنایت‌ها روی دوششان است، حالا یا واقعاً گناه جسم می‌شود روی دوش است، یا معنایش این است؛
 
یا ما می‌گوییم بار فلانی روی دوش این است، نه یعنی بار روی دوشش هست، یعنی مسئولیتش هست. حدیث داریم کسی که دلّالی کند، اشاره کند به خیر، در خیر شریک است، اشاره کند به شر، در شر شریک است.
 
 اوّلین سیگاری که دهان این رفیقت گذاشتی، این را وادار کردی به سیگار، تا آخر عمرش هر چی سیگار بکشد، در وزر و وبال او نفر اوّل مهم است،.
 
 تو اوّلین نفری بودی که این را سیگاری‌اش کردی، تو او را با این صحنه‌ها آشنا کردی، «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12).
 

17- سر مجرمان

سر مجرم، «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ» (سجده/ 12)، قرآن می‌گوید روز قیامت مجرمین سرشان پایین است. «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ»، پناه بر خدا.
نمی‌شود گفت فلان جا ریالش بیش‌تر است، دلارش بیش‌تر است. «جَزاءً وِفاقاً» (نبأ/ 26)، «عَطاءً حِساباً» (نبأ/ 36). سر مجرم، «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ»
 
 

نتیجه:

حالات و سیمای مجرمان در جهنم به این صورت است که، مغز گیج است، مست است، مست، شراب نخورده، عقل را از مغزش پرانده، پشانی‌اش مهر می‌خورد، این مهر پیشانی مال کسانی است که پولشان را پنهان می‌کنند، در اختیار جامعه قرار نمی‌دهند. با این پول مشکل مردم را حل نکردی، همین پول فلز می‌شود به پیشانی و پهلویت، صورت سیاه می خورد.
 
چشم مجرم گریان هست، به بینی مجرم مهر می‌زنیند. صورت مجرم سیاه می‌شود. لب مجرم در یک صحنه‌ای مهر می‌خورد، در یک صحنه‌ای لب باز می‌شود، دست‌هایش را، دو تا دستش را روی هم می‌گذارد، ، یعنی دو تا دستش را روی هم می‌گذارد، دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد.
 
گردنش، و دل غل و جگر و کلیه و روده و کمرو دست و پا همه به صورت های مختلف  در حق مجرم اعترافی دارند.
 
قرآن علت جهنمی شدن را چهار مورد میداند: بی‌خبراز فقرا بودن، نماز نخواندن، در هر موجی سوار شدن، قیامت را قبول نداشتن
 

پی نوشت:

1. نجم/43.
2.نبأ/ 26
3. طه/ 125
4. طه/ 126
5. اعراف/ 179
6. اعراف/ 179
7. آل عمران/ 135
8. هود/ 114
9. نساء/ 31
10. طه/ 126
11. حج/ 2
12. توبه/ 35
13. قلم/ 43
14.آل عمران/106 و 136
15. صف/ 5
16. عنکبوت/ 69
17. یس/ 12
18. حجرات/ 12
19. عبس/ 38
20. عبس/ 39
21. عبس/ 39
22. آل عمران/ 170
23. یس/ 65
24. فرقان/ 27
25. فرقان/ 28
26. ابراهیم/ 22
27. اعراف/ 146
28.مدّثّر/ 42
29. مدّثّر/ 43
30. مدّثّر/ 44
31. مدّثّر/ 45
32. مدّثّر/ 46
33.طور/ 26
34. صحیفه‌ی سجّادیه، دعای بیستم، دعای مکارم الأخلاق
35. قلم/ 16
36. قلم/ 1637.
37. غافر/ 71
38. حاقّه/ 19
39. حاقّه/ 19
40. حاقّه/ 19 و 20
41. حج/ 5
42. إسراء/ 14
43.الکافی، ج ‏2، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ الظُّلْم‏، ح 16، ص 333)
44.غافر/ 27
45. ص/ 26
46. غافر/ 27
47. طه/ 126
48.حاقّه/ 25
49. حاقّه/ 26
50. حاقّه/ 29
51. حاقّه/ 28
52. حاقّه/ 27
53.نازعات/ 8
54. محمّد/ 15
55. محمّد/ 15
56. فصّلت/ 21
57. ابراهیم/ 49
 

منبع:

https://gharaati.ir/the-qurans-image-of-the-people-of-hell-1/
https://gharaati.ir/the-qurans-image-of-the-people-of-hell-2/